غرق در افکار مغشوش خویشم.
*زندانی سیاسی ازاد باید گردد مگه نه اتویسا؟
میگم فردا داری میای ملاقات زندانی کمپوت یادت نره که بدجوری اسیرشم (ایکونی که داره غصه میخوره سرشم تکون میده)
ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااررررر ( ایکونی که داره گریه میکنه خودت فهمیدی میدونم!)
صاحب همت در پیچ وخم های زندگی هیچ گاه با درماندگی روبرو نخواهد شد. ناپلئون
منم همینطور
غصه نخور تا اسوتا رو داری یا همون اتویسا ...زیادم فرق نمی کنه البته ...فقط سر کمپوتش مشکل دارم من از گلابی خوشم میاد چرا می خوای حتما به سلیقه ی تو کمپوت بیارم؟؟؟
من تنهام ...فردا با یه پلاکادر دم اونجام !!! راستی رنگت چی بود؟؟؟ خودم ازادت می کنم (یه ایکونی که هم می خنده هم گریه می کنه هم بغلت می کنه هم بوست می کنه و از این حرفا )
سلام دوست عزیز.
وبلاگ قشنگی داری . خوشحال میشم منم تو وبلاگت لینک بدی.
با عنوان : آخرین عناوین خبر های روز دنیا
به وبلاگ منم سری بزن و تو بخش نظرات حتما بگو با چه عنوانی داخل لینک هایم قرارت بدم...
منتشکرم. منتظرتم .....
www.newsonline.blogsky.com